ادبیات شعر و هنر (اشعار مولانا )

ادبیات شعر و هنر اشعار مولانا

ادبیات شعر و هنر (اشعار مولانا )

ادبیات شعر و هنر اشعار مولانا

ادبیات شعر و هنر سهراب سپهری 2.24%
2. فروغ فرخزاد 1.70%
3. فریدون مشیری 0.93%
4. شعر حافظ 0.90%
5. نیما یوشیج

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

اشعار مولانا

اشعار مولانا قسمت اول

شعر مولانا

اشعار زیبا مولانا

بهترین اشعار مولانا

مولانا

اشعار میرزاده عشقی

سوالات استخدامی بانک رفاه کارگران رشته حسابداری سال ۹۹

سوالات استخدامی بانک تجارت رشته حسابداری سال ۹۹

سوالات استخدامی پول

ارز و بانکداری بانک ملی 98

عالی

سوالات تامین اجتماعی کارشناس پرستاری جدید

سوالات تامین اجتماعی کارشناس پرستاری با پاسخ نامه

سوالات تامین اجتماعی کارشناس پرستاری 1397

سوالات تامین اجتماعی کارشناس پرستاری

سوالات استخدامی تامین اجتماعی کارشناس پرستاری 97

تخصصی و عمومی

تامین اجتماعی کارشناس پرستاری

سوالات استخدامی اموزش و پرورش نخصصی

سوالات استخدامی اموزش و پرورش عمومی و تخصصی

سوالات استخدامی اموزش و پرورش دبیر ادبیات فارسی

سوالات استخدامی اموزش و پرورش با پاسخ نامه

سوالات استخدامی اموزش و پرورش 97

سوالات استخدامی اموزش و پرورش

سوالات استخدامی اموزش و پرورش دبیر معارف اسلامی

سوالات استخدامی اموزش و پرورش هنرآموز الکتروتکنیک

نمونه طرح های برجسته کاری روی ورق مس پودمان برجسته کاری روی فلز مس

برجسته کاری روی فلز مس

طرح کار روی مس

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشعار میرزاده عشقی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

عار مولانا

ای عاشقــان ای عاشقـان پیمانه را گم کرده ام 

درکنج ویران مــــانده ام ، خمخــــانه را گم کرده ام

هم در پی بالائیــــان ، هم من اسیــر خاکیان
هم در پی همخــــانه ام ،هم خــانه را گم کرده ام

آهـــــم چو برافلاک شد اشکــــم روان بر خاک شد
آخـــــر از اینجا نیستم ، کاشـــــانه را گم کرده ام
@nabtarinha
درقالب این خاکیان عمری است سرگردان شدم
چون جان اسیرحبس شد ، جانانه را گم کرده ام

از حبس دنیا خسته ام چون مرغکی پر بسته ام
جانم از این تن سیر شد ، سامانه را گم کرده ام

در خواب دیدم بیـــدلی صد عاقل اندر پی روان
می خواند با خود این غزل ، دیوانه را گم کرده ام

گـــر طالب راهی بیــــا ، ور در پـی آهی برو
این گفت و با خودمی سرود، پروانه راگم کرده ام

#مولانا

 عکس نوشته مولانا

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست

بگشای لب که قند فراوانم آرزوست

 ……………

ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر

کان چهره مشعشع تابانم آرزوست

 ……………

بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز

باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست

 ……… @nabtarinha ……

گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو

آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست

 ……………

وان دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست

وان ناز و باز و تندی دربانم آرزوست

 ……………

در دست هر که هست ز خوبی قراضه‌هاست

آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست

 ……………

این نان و آب چرخ چو سیل‌ست بی‌وفا

من ماهیم نهنگم عمانم آرزوست

 ……………

یعقوب وار وااسفاها همی‌زنم

دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست

 ……………

والله که شهر بی‌تو مرا حبس می‌شود

آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست

 ……………

زین همرهان سست عناصر دلم گرفت

شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

 ……………

جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او

آن نور روی موسی عمرانم آرزوست

 ……………

زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول

آن‌های هوی و نعره مستانم آرزوست

 ……………

گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام

مهرست بر دهانم و افغانم آرزوست

 ……………

دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر

کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

 ……………

گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما!

گفت آنکه یافت می‌نشود آنم آرزوست!

 ……………

هر چند مُفلسم نپذیرم عقیق خُرد

کآن عقیق نادرِ ارزانم آرزوست

 ……………

پنهان زِ دیده‌ها و همه دیده‌ها از اوست

آن آشکار صنعت پِنهانم آرزوست!

 ……… @nabtarinha .……

خود کار من گذشت ز هر آرزو و آز

از کانِ و از مکان پی ارکانم آرزوست!

 ……………

گوشم شنید قصه ایمان و مست شد

کو قسم چشم صورت ایمانم آرزوست!

 ……………

یک دست جام باده و یک دست جعدِ یار

رقصی چنین میانه میدانم آرزوست...

 ……………

می‌گوید آن رباب که مردم ز انتظار

دست و کنار و زخمه عثمانم آرزوست..!

 ……………

من هم رباب عشقم و عشقم ربابی‌ست

وان لطف‌های زخمه رحمانم آرزوست!

 ……………

باقی این غزل را ای مطرب ظریف

زین سان همی‌شمار که زین سانم آرزوست!

 ……………

بنمای شمس مفخر تبریز رو ز شرق

من هُدهدم حضور سلیمانم آرزوست !

 ……………

"مولوی"

"مولانای جان"

 

انه

www.jomalatziba.blogfa.com/cat-122.aspx
Translate this page
حکیمانه - اشعار کــوتاه و زیبــای مـولــوی - ادبیات ایران و جهان - حکیمانه.

زیباترین اشعار مولانا - آسمونی

www.asemooni.com › خواندنیشعر
Translate this page
مولانا عارف و شاعر عظیم ایرانی و صاحب یکی از عظیم ترین آثار ادبیات فارسی یعنی مثنوی معنوی میباشد. مولانا از شاعران عظیم قرن هفتم میباشد که آثار بسیاری گران بها همچون مثنوی معنوی را از خویش به یادگار گذاشته میباشد که شهرتی جهانی دارند. در ادامه این مقاله آسمونی زیباترین اشعار مولانا و اشعار عاشقانه و عارفانه مولانا را برای شما ...

گنجینه ی بهترین اشعار - اشعار مولانا

jeyhoon20.blogfa.com/tag/اشعار-مولانا
Translate this page
وصیت نامه جالب مولانا در باره خاکسپاری و تشیع جنازه خودش. به روز مــرگ چــو تــابـوت مــن روان باشـد گمان مبر که مرا درد این جهان باشد برای من مـگـری و مـگـو دریـــــغ دریــــــغ بدوغ دیو در افتـــی دریــــــغ آن باشد جنازه ام چو بـبـیـنـــــی مگو فــراق فــراق مرا وصـــــال و ملاقات آن زمان باشد مرا به گـــور ســــــپاری مـگــو وداع وداع که گور پرده ی ...

گنجور » مولوی » دیوان شمس » غزلیات

https://ganjoor.net › مولویدیوان شمس
Translate this page
فهرست غزلیات به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک غزل کافی است حرف آخر قافیهٔ آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید. مثلاً برای پیدا کردن غزلی که با مصرع رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن شروع می‌شود باید در صفحه ن تا ه غزلهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیهٔ آنها «ن» است.

مجموعه برگزیده معروف ترین اشعار عاشقانه ، زیبا و کوتاه مولانا مولوی

mepatogh.ir › فرهنگ و هنرشعر
Translate this page
Mar 1, 2017 - مجموعه برگزیده معروف ترین اشعار عاشقانه ، زیبا و کوتاه مولانا مولوی شعر زیبای مولوی در مورد عشق از آتش عشق در جهان گرمیها وز شیر جفاش در وفا نرمیها زانماه ک.

بهترین اشعار برای تو که نیستی - مولانا

ghambarak.blogfa.com/tag/مولانا
Translate this page
بهترین اشعار برای تو که نیستی - مولانا - به شانه هایم زدی تا تنهاییم را تکانده باشی. به چه دل خوش کردی؟ تکاندن برف از شانه های آدم برفی.

۵ مورد از بهترین اشعار مولانا یا مولوی • اخبار هنر

www.art-news.ir/30_5-مورد-از-بهترین-اشعار-مولانا-یا-مولوی.html
Translate this page
یکی از شاعران قدیمی و بزرگ قرن هفتم هجری قمری مولانا جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی می باشد. به گفته مورخان مولوی در سال ۶۰۴ هجری قمری در بلخ به دنیا.

ابیاتی برگزیده از اشعار مولانا - Tebyan - تبیان

https://article.tebyan.net/24642/ابیاتی-برگزیده-از-اشعار-مولانا
Translate this page
ابیاتی برگزیده از اشعار مولانا. آدمی فربه شود از راه گوش// جانور فربه شود ازحلق و نوش». مثنوی. «آدمی مخفی است در زیر زبان// این زبان پرده‌است بر درگاه جان». مثنوی. «آزمودم مرگ من در زندگی است// چون رهم زین زندگی، پایندگی است». مثنوی. «آفت ادراک آن حال است و قال// خون به خون شستن محال است و محال». مثنوی. «آنچه اندر آینه بیند جوان// ...
  • ادبیات شعر شعر
  • ۰
  • ۰

شعر نخست:

(پوزش  از شما خواننده گرامی،برای پاره ای از واژگان این شعر)

 

بعد از این بر وطن و بوم و برش باید رید  

به چنین مجلس و بر کر و فرش باید رید 

 

به حقیقت در عدل ار در این بام و بر است  

به چنین عدل و به دیوار و درش باید رید 

 

آن‌که بگرفته از او تا کمر ایران گه  

به مکافات الی تا کمرش باید رید 

 

پدر ملت ایران اگر این بی پدر است  

بر چنین ملت و روح پدرش باید رید 

 

به مدرس نتوان کرد جسارت اما  

آن‌قدر هست که بر ریش خرش باید رید 

 

این حرارت که به خود احمد آذر دارد  

تا که خاموش شود بر شررش باید رید 

 

شفق سرخ نوشت آصف کرمانی مرد  

غفرالله کنون بر اثرش باید رید 

 

آن دهستانی بی مدرک تحمیلی لر  

از توک پاش الی مغز سرش باید رید 

 

گر ندارد ضرر و نفع مشیرالدوله  

بهر این ملک به نفع و ضررش باید رید 

 

ار رَود موتمن‌الملک به مجلس گاهی  

احتراماٌ به سر رهگذرش باید رید 

 

 


شعر دوم:

 

یاران عبث نصیحت بی حاصلم کنید

دیوانه ام من عقل ندارم ولم کنید

 

ممنون این نصایحم اما من آن چنان

دیوانه ای نیم که شما عاقلم کنید

 

مجنونم آن چنین که مجانین ز من رمند

وای ار به مجلس عقلا داخلم کنید

 

من مطلع نیم که چه با من نموده عشق

خوب است این قضیه سوال از دلم کنید

 

یک ذره غیر عشق و جنون ننگرید هیچ

در من اگر که تجزیه آب و گلم کنید

 

کم طعنه ام زنید که غرقی به بحر بهت

مردید اگر هدایت بر ساحلم کنید

 

 


شعر سوم:

 

خلقتِ من در جهان یک وصله ی ناجور بود

من که خود راضی به این خلقت نبودم زور بود؟


خلق از من در عذاب و من خود از اخلاقِ خویش

از عذابِ خلق و من یارب چه ات منظور بود؟


حاصلی ای دهر از من غیرِ شرّ و شور نیست

مقصدت از خلقتِ  من سیر شرّ و شور بود؟


ذاتِ من معلوم بودت ، نیست مرغوب از چه ام

آفریدستی ، زبانم لال چشمت کور بود؟


ای چه خوش گر چشم می پوشیدی از تکوینِ  من

فرض می کردی که ناقص خلقتِ یک مور بود


ای طبیعت گر نبودم من جهانت عیب داشت؟

ای فلک گر من نمیزادی اجاقت کور بود؟

 

قصد  تو از خلق عشقی من یقین دارم فقط

دیدن هر روز یک گون رنج جوراجور بود


گر نبودی تابش  استاره ی من در سپهر

تیر و بهرام و خور و کیوان و مه بی نور بود؟


راست گویم ، نیست جز این علت  تکوین  من

قالبی لازم برای ساحت  یک گور بود


آفریدن مردمی را بهر گور اندر عذاب

گر خدایی هست ! ز انصاف  خدایی دور بود


مقصد  زارع ز کشت و زرع ، مشتی غله است

مقصد  تو زآفرینش مبلغی قاذور بود؟


گر من اندر جای تو ، بودم امیر  کائنات

هر کسی از بهر کار بهتری مامور بود


آنکه نتواند به نیکی پاس هر مخلوق داد

از چه کرد این آفرینش را ، مگر مجبور بود؟

 


شعر چهارم:

 

خاکم به سر، زغصه به سر خاک اگر کنم

خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟

 

آوخ، کلاه نیست وظن، گر که از سرم

برداشتند، فکر کلاهی دگر کنم

 

مرد آن بود که این کُله‌اش، برسر است و من

نامردم ار که بی کُله، آنی به سر کنم

 

من آن نیم که یکسره تدبیر مملکت

تسلیم هرزه‌گرد قضا و قدر کنم

 

زیر و زبر اگر نکنی خاک خصم را

وی چرخ! زیر و روی تو زیر و زبر کنم

 

جایی‌ است آروزی مـــن، ار من به آن رسم

از روی نعش لشکر دشمـن گذر کنم

 

هر آنچه می‌کنی بکن ای دشمن قوی!

من نیز اگر قوی شدم از تو بتر کنم

 

من آن نیم بـه مرگ طبیعی شوم هلاک

وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم

 

معشوق عشقی ای وطن، ای عشق پاک من!

ای آن که ذکر عشق تو شام و سحر کنم

 

عشقت نه سرسری ست که از سر به در شود

مهرت نه عارضی است که جای دگر کنم

 

عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم

با شیر اندرون شد و با جان به در کنم

 


  • ادبیات شعر شعر